درنمایشگاه کتاب تهران، وقتی میخواستم کتاب چپ دستها عاشق میشوند را به مشتریان معرفی کنم میگفتم :این کتاب راجع به فردی است که پاهایش قطع شده و فوتبالیست است و در آینده فوتبالی خودش به مشکل می خورد!
که یکهو میدیدم یک علامت تعجب دست و پا دار جلویم ایستاده و تیر خلاص بنده زمانی بود که بعدش میگفتم: دروغ گفتم!
بنده خدا عین بستنی آب شده وا میرفت.
بعضی ها میخندیدند و میگفتند: یعنی چه؟ میگفتم داستان راجع به طلبهای است که لکنت زبان دارد و خوب نمیتواند صحبت کند.
این البته دسته کمی از آن فوتبالیست ندارد. این را که میگفتم آرام میشدند و تصدیق میکردند.
آخر راست میگفتم یک طلبه همهاش زبانش است، اگر لکنت داشته باشد چطور برود تبلیغ؟ چطور برود روی منبر و وعظ و خطابه کند ملت را؟ چطور سرکلاس در بحث مشارکت کند و یا بعد از کلاس با همکلاسیهایش مباحثه کند؟!
حالا شما تصور کنید این طلبهی بخت برگشته را که پدرش اصلا آدم مذهبیای نیست و هروز کلی دری وری از پدرش میشنود که چرا رفته حوزه و طلبه شده و این طلبهی بنده خدا مادرش فوت شده و حمایت مادر را هم ندارد، و مضاف بر این که این طلبهی بخت برگشته، عاشق هم شده…!
اما اصلا نگران نباشید، این داستان با این شخصیت اولی که این همه مصائب دارد، کاملا امیدوارکننده است و امید هم گم کرده امروز ماست.
و نکته دیگری که این کتاب دارد، نویسنده چون خودش طلبه است، فضای باور پذیری از زندگی یک طلبه ارائه میدهد.
با این صحبتها نهتنها آن بنده خدای بستنی آب شده، این کتاب را برمیداشت و میخرید، بلکه دختر خانمی که داشت کتابهای قفسه بغل را نگاه میکرد یکهو بر میگشت و میگفت، آقا ببخشید از کدوم کتاب داشتید تعریف میکردید؟
گفتم از این کتاب صورتیه، و آن هم این کتاب را بر میداشت و میخرید.
خلاصه اگر شما هم ترغیب شده اید که این کتاب را تهیه کنید و بخوانید، تضمین می کنم که پشیمان نشوید.
برای تهیه کتاب به لینک زیر مراجعه کنید :
https://ketabejamkaran.ir/118227
نام کتاب : چپ دستها عاشق میشوند
یادداشت از: امیرعباس شهسواری
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.