داستانی الهام‌بخش برای نوجوانان

وقتی بابا رئیس بود

اگر به دنبال یک کتاب الهام‌بخش، آموزنده و در عین حال دلنشین برای نوجوانان و دوستداران کتاب هستید، کتاب «وقتی بابا رئیس بود» نوشته تقی شجاعی را از دست ندهید. این اثر با نثری روان و صمیمی، زندگی یکی از مدیران مردمی و انقلابی آموزش و پرورش قم، معلم شهید علی بیطرفان، را از زبان فرزند ایشان روایت می‌کند.

وقتی بابا رئیس بود» تنها یک زندگی‌نامه نیست؛ این کتاب، راهی به دل‌های پر امید نوجوانان و پژوهشگران باز می‌کند و نشان می‌دهد چگونه با سادگی، صداقت و تلاش می‌توان به محبوب دل‌های مردم تبدیل شد و مسیر پیشرفت را برای خود و جامعه هموار ساخت. مطالعه این اثر ارزشمند، مخاطب را با روحیه جهادی، مسئولیت‌پذیری اجتماعی و عشق به میهن آشنا می‌کند و الگویی زنده برای زیست مؤمنانه و انقلابی ارائه می‌دهد.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

با خواندن «وقتی بابا رئیس بود» درمی‌یابیم که محبوب شدن در قلب مردم نیازمند چه ویژگی‌هایی است. این کتاب، ما را با مفاهیمی چون تواضع، خدمت بی‌منت به مردم، ساده‌زیستی و تلاش بی‌وقفه برای اعتلای آموزش و پرورش کشور آشنا می‌کند. امید به آینده و تلاش برای پیشرفت فردی و اجتماعی پیام‌های محوری این کتاب هستند که در خلال روایت‌های شیرین و واقعی از زندگی شهید بیطرفان، به زیبایی منتقل شده‌اند.

این کتاب به ویژه برای نوجوانان نوشته شده است و محتوای آن طوری تنظیم شده که با زبان و دغدغه‌های این سنین هماهنگ باشد. مطالعه این کتاب حدود سه ساعت زمان می‌برد؛ زمانی معادل یک گردش در شهربازی! با این حال تأثیری که این سه ساعت بر ذهن و قلب خواننده می‌گذارد، بسیار ماندگار و سازنده است.

اگر به دنبال یک هدیه ارزشمند برای دانش‌آموزان، معلمان، مدیران مدارس یا حتی پژوهشگران حوزه آموزش و پرورش هستید، کتاب «وقتی بابا رئیس بود» انتخابی هوشمندانه و تاثیرگذار خواهد بود. این کتاب نه تنها به ارتقای روحیه خدمتگزاری و مسئولیت‌پذیری کمک می‌کند، بلکه با معرفی الگویی واقعی، ارزش‌های انسانی و انقلابی را به نسل جوان منتقل می‌سازد.

افتخارات کتاب:

«وقتی بابا رئیس بود» در عرصه ادبیات دفاع مقدس نیز خوش درخشیده و شایسته تقدیر در کتاب سال دفاع مقدس شده است. این افتخار نشان‌دهنده ارزش‌های والای محتوایی و هنری این اثر است.

پادپخش معرفی کتاب وقتی بابا رئیس بود

برشی از کتاب :

بابا می‌گوید که زمان شاه وقتی خودش دانش آموز بوده و تو مدرسه محمدیه که تو کوچه یزدی‌هاست، درس می‌خوانده، به همه مدرسه‌ها دستور داده بودند که همه باید سر صف صبحگاه برای سلامتی شاه و ملکه دعا بخوانند، اما مدیر مدرسه محمدیه دستور را گوش نمی‌داده و یواشکی به‌جایش دعای سلامتی امام زمان(عج) را می‌خوانده.

بابا تعریف می‌کند بعد از آنکه معلم شده، آقای اسماعیلی، که الان رئیس باباست و سید است و با آخوندها دوست است و هرازگاهی می‌رود برایشان رُوزه می‌خواند، معلم‌ها را جمع می‌کرده در خانه خودش و وقتی ساواک پرسیده چه‌کار می‌کنید، می‌گفته: «ما داریم درباره مشکلات دانش‌آموزان و مدرسه حرف می‌زنیم.» آقای قرائتی را هم که یک آخوند است و بلد است خوب حرف بزند، صدا می‌کرده بیاید خانه‌اش تا به معلم‌ها درس اخلاق بدهد.

برای تهیه کتاب به لینک زیر مراجعه کنید :

https://ketabejamkaran.ir/123126


دیدگاهتان را بنویسید