اگر به دنبال رمانی عاشقانه هستید که فقط روایت یک داستان عاشقانه نباشد، بلکه در دل خود مفاهیمی عمیق و تفکربرانگیز مانند فتنههای تاریخی، انتخاب در بزنگاههای حساس و انتظار منجی را به تصویر بکشد، این کتاب را از دست ندهید.
کتاب دوباره بابل به قلم فاطمه رحیمی خواننده را برای یک تصمیم و انتخاب به چالش میکشد. چالشی که شبیه پایان باز فیلمها نیست اما با نگاهی انتظارگونه ظهور یک منجی و اتصال قلبها در سرتاسر این جهان را نوید میدهد. ظهوری که پایانی بر دردهای بشر است و او را با جهانی که یکپارچه عدالت شده است، پیوند میزند.
این کتاب رمانی عاشقانه است و در آن سه مطلب پیگیری میشود؛ موضوع عمده آن ماجرای فتنه است که البته تلاش شده این فتنه به زمان خاص یا رویدادی خاص منحصر نشود چرا که این فتنهها همواره از ابتدای اسلام تا به امروز وجود داشته است.
برشی از کتاب :
دختری از پشت سر، شالش را توی دستش گرد کرد و گفت: «پلیس اگه عرضه داشت، تا حالا اینها رو جمع کرده بود…» زنی روی صندلی روبهرو اشک گوشه چشمش را گرفت و زن کناردستیاش به جای او جواب داد: «دخترجون! پلیس رو اون موقع که سر یه چارقد فحش میدادید: «بیشرف»، خودتون بیعرضه کردید؛ وگرنه این بساطها همیشه بوده. فکر کردی تا حالا کی جمع میکرده؟» و دیگری گفت: «مردم دیگه خسته شدن. بد و خوبشون رو نمیفهمن. انگار سِحرمون کردن.» و فرشته آرام و غمگین گفت: «پیرمرده چی شد؟»
برای تهیه کتاب به لینک زیر مراجعه کنید :
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.