رمانی هیجان‌انگیز در دل ترکمن‌صحرا

پسر چابکسوار

آیا امکان دارد یک نوجوان فلج قهرمان اسب‌سواری بشود؟حیوانات مزرعه، آ‌ی‌جیک و بچه‌ها همه دست به دست هم دادن تا ببینیم این اتفاق می‌افتد یا نه؟

پاسخ این سوالات در کتاب پسر چابک‌سوار نوشته لیلا قربانی است .

ماجرای رمان پسر چابکسوار در دشت های سرسبز ترکمن صحرا می گذرد . در این کتاب داستان پسری روایت می شود که پدر و مادرش را در یک حادثه رانندگی از دست داده و خودش فلج شده است . تایماز دلش برای اسب‌ها ضعف می‌رود و همیشه آرزو دارد مثل پدرش قهرمان مسابقات اسب سواری شود. تایماز اسب اصیل و محبوبی به اسم قیرات دارد ولی جرات نزدیک شدن به اسب ها را ندارد و هیچ وقت سوار قیرات نشده است . آناگل مادربزرگ تایماز برای عمل قلبش راهی مشهد می شود . تایماز و قیرات و سایر دوستانش که حیوانات مزرعه هستند ، تنها می مانند و ماجراهای زیادی برایشان اتفاق می افتد. ماجراهایی که تایماز با کمک آی جیک و دوستانش باید از سر بگذراند و تبدیل به یک قهرمان اسب سواری شود. 

برشی از کتاب:

قطرات باران برای رسیدن به زمین با هم مسابقه گذاشته بودند. به هر تاخت قیرآت گل ولای به بالا بلند می‌شد. بچه‌ها مثل موش آبکشیده منتظر ایستاده بودند. موهای مجعد آیجیک روی پیشانی‌اش پیچ خورده بود و از آنها آب می‌چکید. چشم از تایماز و قیرآت که هرلحظه نزدیکتر می‌شدند، برنمی‌داشت. ناگهان رعدوبرق بزرگی زد. پهنه آسمان همچون شاخه‌های نقره‌ای برق زد. قیرآت شیهه بلندی کشید، تایماز روی اسب به عقب برگشت و باضرب روی زمین فرود آمد.

برای تهیه کتاب به لینک زیر مراجعه کنید :

https://ketabejamkaran.ir/106494


دیدگاهتان را بنویسید