داستانی از آرزو، ایمان و سفر

سفر به قلعه خورشید

آیا تا به حال با چشم یک نوجوان عاشق کتاب و خیال‌پرداز، به سفر تاریخی امام رضا علیه‌السلام از مدینه تا مرو نگاه کرده‌اید؟
آیا می‌دانید چرا مأمون عباسی از امام رضا(ع) هراس داشت؟
و آیا می‌دانید در کاروانی که قرار بود تنها یک انتقال حکومتی باشد، چه اتفاقات شگفت‌انگیزی رخ داد؟

رمان «سفر به قلعه خورشید» به قلمی شیرین و روایی جذاب، داستانی متفاوت از زندگی امام رضا علیه‌السلام را بازگو می‌کند. اما این‌بار نه با زبان تاریخ‌نگارانه یا روایت‌ رسمی، بلکه از دیدگاهی نوجوانانه، زنده و ماجراجویانه؛ این اثر یک دعوت صمیمی است برای شناخت بهتر امام رضا(ع) و درک ژرف‌تری از مقام امامت، آن هم در بستری داستانی که نوجوانان را شیفته خود می‌کند.

این رمان داستان پرفراز و نشیب برده‌ای است به نام سحاب که آرزوی کاتب شدن را در سر دارد؛ او که قبلا تعریف هزاران کاتب نیشابوری را شنیده، حالا با آمدن کاروان حکومتی مامون از مدینه به سمت مرو پنهانی با آن‌ها همراه می‌شود تا خودش را به نیشابور، شهر هزاران کاتب، برساند اما در مسیر سفر با اتفاقاتی روبرو می‌شود که مسیر زندگی اش را تغییر می دهد.

اتفاقاتی که در مسیر این سفر رخ می‌دهد، مخاطب را با  شخصیت مجذوب، سبک زندگی و تاریخ سیاسی حضرت آشنا می‌کند و در نهایت خواننده به لزوم وجود امام در هر زمان برای راهنمایی و سعادت انسان‌ها پی می‌برد.

یکی از نقاط قوت رمان «سفر به قلعه خورشید» ساختار فصل‌بندی شده‌ی آن است که هر منزلگاه، فرصتی است برای کشف یک بُعد تازه از شخصیت امام رضا(ع) و فرهنگ اسلامی ایرانی. از اهواز و بصره گرفته تا نیشابور، هر فصل با حکایتی شیرین و آموزنده خواننده را با خود همراه می‌سازد.

در واقع، این کتاب نه فقط یک داستان تاریخی، بلکه یک تجربه‌ی عمیق امام‌شناسی برای نسل نوجوان است. نویسنده به‌خوبی توانسته با استفاده از روایت اول‌شخص نوجوان، مخاطب را در دل وقایع نگه دارد و همزمان، به شکلی غیرمستقیم و هنرمندانه به اهمیت وجود امام در هر دوران و نقش ایشان در هدایت انسان‌ها بپردازد.

اگر نوجوانی در اطراف‌تان دارید که:

  • به سفرهای تاریخی و ماجراجویی‌های واقعی علاقه دارد؛
  • شیفته‌ی نویسندگی و داستان‌سرایی است؛
  • یا دوست دارد بیشتر از همیشه با شخصیت امام رضا(ع) آشنا شود؛

بی‌درنگ این کتاب را به او هدیه دهید.

«سفر به قلعه خورشید» مناسب برای گروه سنی نوجوان است و مطالعه‌ی آن حدود ۳ ساعت زمان نیاز دارد.

برشی از کتاب :

سحاب دیشب تا صبح خواب به چشم هایش نیامده بود. او از طرفی در فکر هشام و عدنان بود که چرا به نیشابور آمده اند و از طرفی در فکر آزادی خودش بود که دیگر برده ابومسلم نیست و نمی تواند همراه کاروان امام برود. او به کسی چیزی نگفته بود و حالا گوشه حیاط ایستاده بود و به امام نگاه می کرد. امام در باغچه کوچک خانه داشت نهال بادام می کاشت تا نشانه ای برای بی‌بی بماند و او این قدر بی تابی رفتن امام را نکند.

«سفر به قلعه خورشید» فراتر از یک رمان تاریخی است؛ این کتاب، تلفیقی از ادبیات، تاریخ، معنویت و رشد شخصی برای نوجوانان است.


دیدگاهتان را بنویسید