در لحظاتی که هیچ کس صدایمان را نمیشنود، آیا کسی هست که صدای قلبِ شکستهمان را درک کند؟ کتاب «پادرمیانی» نوشتهی محبوبه زارع، پاسخی لطیف و روحافزا به همین پرسشهاست. این اثر، فراتر از یک رمان عاشقانه، روایتی است از امید، توسل، و عنایتی خاص که زندگی یک انسان دردمند را متحول میکند.
«پادرمیانی» یک داستان بلند و تأثیرگذار است که با بهرهگیری از یکی از تشرّفات مشهور و مستند به محضر امام زمان (عجلالله تعالی فرجهالشریف) در دوران غیبت، به نگارش درآمده است. زارع در این کتاب، با تلفیق واقعیتهای تاریخی و ظرافتهای داستاننویسی، قصهای عاشقانه و الهامبخش را خلق کرده که هم عاشقان ادبیات دینی را مجذوب خود میکند و هم جویندگان معنویت را به تفکر وامیدارد.
«پادرمیانی» داستان عشقی است ناخواسته و ناگزیر. «حسین آل رحیم» طلبهای ندار و فقیر است که در حوزه تحصیل میکند و از دار دنیا فقط چند کتاب دارد و بهجز اتاق موقتی که در حوزه به او برای اسکان دادهاند، هیچچیز دیگری ندارد! «حسین» که در درس و بحث ممتاز و مشهور بین طلاب و اساتید است، به بیماری سل نیز مبتلا است. «حسین» یک روز در بازار بهطور ناخواسته، دلش به دو چشمسیاه یک دختر گره میخورد و دلش فرو میریزد و عاشق میشود. او فوراً از یکی از اساتید خود میخواهد تا واسطه شود و آن دختر را که «لیلا» نام دارد و دختر یکی از شیعیان ثروتمند است، از پدرش خواستگاری کند؛ اما پدر «لیلا» با آن وضعیت مادی و جایگاه اجتماعی «حسین» را در حد دختر خود نمیداند و او را رد میکند، درصورتیکه «لیلا» هم دلش با «حسین» است. «حسین» بعد از شنیدن جواب رد پدر لیلا، در عین سرخوردگی هر چه تلاش میکند، نمیتواند این عشق را فراموش کند و به خاطر همین شکست عشقی از درس و بحث هم کلی عقب میافتد و روزگار خود را سیاه و بیمعنا میبیند! حسین شکایت روزگارش را به اساتیدش میگوید و آنها او را به انجام چلهای مُجرَّب دعوت میکنند؛ زیارت مسجد کوفه و بهجا آوردن آداب آن و متوسل شدن به امام زمان(عج) در چهل شب چهارشنبه. «حسین» چلۀ سفارش شده را شروع میکند و بعد از این چهل روز به لطف امام عصر(ع) ماجراهای جدید و جالبی برای زندگی او میافتد که باید در کتاب «پا در میانی» دنبال کنیم.
برشی از کتاب :
کنار همین حجره پارچهفروشی ایستاده بود که چشمش افتاد به لیلی. لیلی برقعبررُخ، داشت دینارها را میداد به پیرمردی که دکمههای چوبی را به او فروخته بود. همهچیز در یک لحظه اتفاق افتاد. بیآنکه حتی تصورش را هم کرده باشد. در یک لحظه دو جفت چشم درهم یکی شدند. فقط در یک لحظه. به اندازه مژه برهمزدنی، مِهر تمام عالم نشست میان سینه سلگرفته شیخ حسین. به خود که آمد دید…
برای تهیه کتاب پادرمیانی به سایت فروشگاهی کتاب جمکران به آدرس زیر مراجعه کنید :
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.