خانوادههای رزمندگان دفاع مقدس، همیشه بخشی از تاریخ این سرزمین بودهاند که کمتر به آن پرداخته شده است. روزگار سخت و پرچالشی که این خانوادهها در دوران جنگ تحمیلی تجربه کردند، پشت هر یادداشت و خاطرهای پنهان است که گاه فراموش میشود. حال سوال این است:
خانوادههای رزمندگان در روزهای جنگ چه روزگاری داشتند؟
چه خبرهایی پشت خط مقدم دفاع از کشور جریان داشت؟
و اسرای جنگی چگونه ماجراهای تلخ و شیرینی را پشت سر گذاشتند؟
برای پاسخ به این سوالات و آشنایی عمیقتر با زوایای پنهان دفاع مقدس، مجموعه داستان «تفنگمو زمین نذار» نوشته سید میثم موسویان را به شما معرفی میکنیم.
این کتاب شامل سه فصل است که هر فصل داستانهایی با حال و هوای خاص خود را روایت میکند:
- فصل اول: پشت جبهه
- فصل دوم: اسارت
- فصل سوم: خط مقدم
چرا «تفنگمو زمین نذار» خواندنی است؟
نویسنده، سید میثم موسویان، از جمله نویسندگان جوان و بااستعداد حوزه ادبیات دفاع مقدس است که پیش از این آثار موفقی در انتشاراتیهایی چون سوره، روایت فتح و شهریستان ادب منتشر کرده است. این کتاب نه تنها به روایت جنگ میپردازد، بلکه بر زوایای کمتر دیده شدهای از زندگی و روحیات رزمندگان و خانوادههای آنان تاکید دارد. به همین دلیل، مطالعه این اثر برای پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ شفاهی جنگ بسیار مفید و ارزشمند است. بسیاری از داستانهای این مجموعه در جشنوارههای معتبر ادبی دفاع مقدس، جوایز متعددی کسب کرده و مورد تقدیر کارشناسان و منتقدان قرار گرفتهاند. این موفقیتها نشاندهنده کیفیت بالای نگارش و عمق محتوای کتاب است.
برشی از کتاب :
چرا نشستی گریه میکنی حاجی؟ طوری شده؟ بچه ها شهید شدن؟ فرمانده گفت: «اقلاً پایه اش را می ذاشتی بمانه زمانی. »
– پایهاش؟ برا چی؟ حاجی با آستینش چشمش را پاک کرد و به فکر جریمه افتاد.
– یعنی از اینجا تا ماشین سینهخیز کافیه ناصر؟
– چرا؟ اشتباهی کردم حاجی؟
– کافی نیست.
– حاجی کاری کردم؟
– از اینجا تا جایی که نا دارم میرم.
فرمانده اسلح هاش را روی زمین گذاشت و روی خاک ها خوابید و گفت: «اسلحه ام رو شما بیار.»
برای تهیه کتاب به لینک زیر مراجعه کنید :
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.